هویت ملی بلوچ و شاعران بلوچی
نویسنده: ناصر بولادایی
در این مقاله ایده هایی که شاعران باستان در ابیات خود به کار می بردند بحث می شود. در طول تاریخ ، ملتهایی که تحت سلطه زیادی بودند ، فرهنگ عامیانه باستان خود را مطالعه کردند و با کمک این ایده ها که در فرهنگ عامیانه منعکس شد ، روح ملی آنها شکوفا شد. و این ایده ها راه را برای درک این ملیت ها از این ملت ها هموار کرد و در نهایت آنها را در دستیابی به آزادی و حاکمیت ملی آنها. در این مقاله همچنین درباره شاعران بلوچ باستان و نقش آنها در رابطه با هویت ملی بلوچ بحث شده است.
پشت کلمات تنها معانی وجود ندارند، ایده هم هست: به عنوان مثال میتوان از کلمات ملت یا مادرِ وطن نام برد. معنای اولی از حاکمیت مردم و معنای دومی از نهاد پادشاهی سرچشمه گرفته است.
ایده ناسیونالیسم بر این اصل استوار است که از طریق رضایت عوام مشروعیت به دولت داده می شود. ناسیونالیسم اساساً یک جنبش لیبرال است که به دنبال آزادی و حاکمیت ملت ها است. اما امروز که اکثر کشورهای اروپایی به آزادی و حاکمیت خود رسیده اند؛ خواسته آنها پیشرفت حکومت فدرال است ، از این رو امروزه ناسیونالیسم بیشتر جنبشی محافظه کارانه در جهان غرب تلقی می شود. این جنبش ممکن است از چپ به راست تغییر کند ، اما هنوز هم اعتقاد بر این است که این جنبشی یک جنبش لیبرال در کشورهایی است که اکثریت مردم تحت سلطه ملت های دیگر زندگی می کنند.
ایده وسیله ای است که فرد از طریق آن به درک تغییرات می رسد و جامعه را متحول می کند. هر جامعه ای که در مرحله تحول و تغییر است برای تعیین آینده خود و شناخت و آموختن از تاریخ خود به ایده نیاز دارد تا موانع را شناسایی کرده و برنامه ای برای آینده تدوین کند. اگر شرایط فعلی خود را جدی نگیریم ، در ساخت آینده با مشکلات زیادی روبرو خواهیم شد.
شاعران باستان فرهنگ عامه ایده های منحصر به فردی را در کلمات مورد استفاده در شعرهای خود گنجانیدند. هسته اصلی این ایده ها که مبتنی بر فرهنگ و تاریخ ملی است ، به قلب مورخان و محققان اروپایی و دیگر کشورهایی که هویت ملی خود را دوست داشته اند ، راه پیدا کرد. آنها سعی کردند هویت ملی خود را که از قصه های قومی مردم عادی که در طول زمان جمع آوری کرده بودند ، شناسایی و مشخص کنند. از این طریق ، آنها سعی کردند هویت مردمی ملت خود را به شکلی زیبا نشان دهند و منتقل کنند که هویت آنها جدا از هویت ایجاد شده و تحمیل شده توسط اربابان حاکم آنها است؛ در نتیجه ، آنها ملت خود را به مسیر آزادی و حاکمیت سوق می دهند.
نویسندگان و دانشمندان اروپایی مانند گوته و یعقوب گریم از همتایان اروپایی خود خواستند تا فرهنگ عامیانه ملی خود را تنظیم کنند. در همین حال دانته از شاعران ایتالیایی خواست شعرهایی به زبان ایتالیایی بنویسند تا خلوص و جذابیت زبان ایتالیایی را به رخ جهانیان بکشد.
فرانسوی ها ، انگلیسی ها و سوئدی ها که مرزهای سیاسی مشخص و سلطنتی داشتند ، از آنجا که هویت آنها قبلاً تعریف و شکل گرفته بود ، نیازی به تعریف مجدد و بازنویسی تاریخ خود یا جمع آوری فرهنگ عامیانه یا ایجاد یک زبان استاندارد احساس نمی کردند. سلطنت هایشان به میل خود. با این حال ، ناگفته نماند که شکسپیر با بازنویسی و تخیل دوباره تاریخ انگلیس از طریق نمایشنامه های خود ، نقش اصلی را در هویت مردم انگلیس بازی کرد. یونانیانی که تحت سلطه ترکهای عثمانی بودند نیز نیازی نمی دیدند ، زیرا آنها قبلاً گنجینه منحصر به فردی از ادبیات مکتوب را که از یونان باستان به آنها رسیده بود ، به ارث برده بودند. تنها کاری که آنها باید انجام می دادند استفاده از آن گنجینه در کنار عوامل دیگر برای بازیابی آزادی و حاکمیت خود بود.
اما آن ملتهایی که تحت فرمانروایی و سلطنتهای خارجی اداره می شدند ، و مانند یونانیان ادبیات مکتوبی نداشتند ، برای شناخت هویت ملی خود و مشروعیت مبارزات مردمی خود برای آزادی ملی و حاکمیت ، به زبان مادری و فرهنگ عامیانه شفاهی خود روی آوردند.
علاوه بر یونانی ، دانشمندانی از دو کشور اروپایی دیگر نیز بودند که برای شناسایی هویت ملی ، آزادی و حاکمیت ملی خود از زبان و فرهنگ عامه استفاده گسترده کردند. آنها دانشمندان ایتالیایی و فنلاندی بودند.
برای ایتالیایی ها جدا شدن از امپراتوری روم و پاپ های کاتولیک که نفوذ زیادی در پایتخت رم داشتند آسان نبود. رم همچنین مکانی ایده آل برای سایر امپراطورهای اروپا بود. عظمت باورنکردنی رم منبع الهام آنها برای احیای و بازآفرینی هویت ملی بود. پس از طی مراحل طولانی ، ایتالیایی ها توانستند خود را از سلطه امپراتوری روم و پاپ رها کرده و به حاکمیت ملی خود دست یابند و سرزمینهای جدا شده کشور را متحد کنند.
این روند از زمان دانته ، که به دنبال یک زبان استاندارد به ایتالیایی و گویشهای مختلف فراموش شده آن در شبه جزیره ایتالیا بود ، تا جنگ جهانی اول ادامه داشت.
دومین ملتی که از فرهنگ عامیانه باستان برای آزادی خود بهره برد ، فنلاند بود. فنلاند در بیشتر تاریخ خود بخشی از سوئد یا روسیه بوده است. در اوایل قرن هجدهم ، فنلاند بخشی مستقل از امپراتوری روسیه بود ، اما به شدت تحت تأثیر فرهنگ سوئدی قرار گرفت و زبان فنلاندی در فنلاند بسیار مورد استفاده قرار گرفت. در چنین شرایطی ، دانشمندان فنلاندی نگران بودند که فنلاند به تدریج هویت خود را بین روسیه و سوئد از دست بدهد.
در نتیجه ، دانشمندان فنلاندی شروع به جمع آوری شعر و فولکلور از سراسر قلمرو خود کردند. این اشعار به دست الیاس لونروت افتاد. او بیست و سه هزار (23000) شعر جمع كرد ، آنها را مرتب كرد و در كتابی به نام كالوالا منتشر كرد. در فولکلور باستان فنلاند ، Kalevala نام یکی از قهرمانان است.
در نتیجه ، فرهنگ فنلاندی که بین فرهنگ روس و سوئد کمرنگ می شد ، احیا شد. زبان و فرهنگ فنلاندی در همه زمینه ها مورد توجه عموم قرار گرفت و از سوئدی و روسی کمتر استفاده می شد.
رویای آزادی با شعاری در قلب مردم فنلاند ظاهر شد: “ما نمی توانیم سوئدی باشیم. ما نمی خواهیم روسی شویم ، بگذارید فنلاندی باشیم. ” بعدها ، Johhan Ludvig Runebärg با شعر حماسی جنگ خود ، ‘Fanrik Stalas Sagner (قصه های Ensign Stål) ، سهم زیادی در این روند داشت. این شعر در مورد جنگ فنلاند است. سوئد در این جنگ به روسیه باخت و قسمت شرقی سوئد به امپراتوری روسیه ضمیمه شد. این شعر حماسی داستان رشادت های مردم فنلاند و فداکاری آنها برای سرزمین مادری خود را روایت می کند.
پس از انقلاب روسیه ، فنلاند ، مانند سایر مستعمرات روسیه ، آزادی خود را بدست آورد ، اما پس از جنگ جهانی دوم ، اتحاد جماهیر شوروی سابق تصمیم به بازسازی مرزهای سابق روسیه گرفت ، اما این بار نه به نام سزار بلکه به نام دولت سوسیالیست .
ارتش شوروی توانست مستعمرات سابق روسیه را به اتحاد جماهیر شوروی ضمیمه کند ، اما فنلاندی ها توانستند از پیشروی “خرس روسیه” جلوگیری کنند. در “جنگ زمستان” ، فنلاندی ها با خون خود از آزادی خود دفاع کردند. در این جنگ برای آزادی ، داستان نبرد حماسی Fanrik Stalas Sagnerm نقش اصلی را در تحریک روح ملی مردم فنلاند داشت.
ظهور فرهنگ عامیانه عامه پسند در قرن هفدهم و هجدهم میلادی نیز بحث و مجادله و بحث در میان روشنفکران به وجود آورد. برخی اهمیت و ارزش آن را برای هویت ملی و حاکمیت خود بسیار دیدند ، به طوری که حتی اگر قبلاً آهنگ ها یا نمونه های عامیانه باستانی نداشتند یا تا آن زمان شنیده نشده بودند ، آنها تصمیم گرفتند خود این کار را با ایجاد داستان های عامیانه جعلی انجام دهند و وانمود کنند که اشعار یا نمونه های باستانی از فرهنگ عامیانه ملت خود.
در اسکاتلند ، جیمز مکفرسون ، شاعر و نویسنده نوظهور برای جستجوی و جمع آوری اشعار باستانی گالیسی اسکاتلندی به مناطق مرتفع رفت. وی همچنین آن اشعار را به انگلیسی ترجمه کرد. همه از شعرهای جنگی که او جمع کرده بود متعجب شدند و گفتند ، “به جنگ اسکاتلندی ها نگاه کنید ، که برابر با جنگ یونانیان است.” با این حال مدتی بعد ، وقتی دیگران رفتند و تحقیق کردند ، چنین فرهنگ عامیانه ای پیدا نکردند. شاعر اسکاتلندی نمی توانست نمونه ای مکتوب و معتبر به زبان اسکاتلندی ارائه دهد.
چنین کار دیگری برای صرب ها انجام شد. در سال 1827 ، کتابی به نام “لا گازالا” منتشر شد که شامل نمونه هایی از فرهنگ عامیانه صربستان بود. ‘La Ghazala’ نام یکی از آلات موسیقی است. دانشمندان و نویسندگان اروپایی مشتاق بودند که یکی از ملت های تحت سلطه اروپا جنگ و فرهنگ عامیانه باستانی داشته باشد. این کتاب به بسیاری از زبانهای اروپایی ترجمه شده است.
به ویژه دانشمندان روسی از دیدن اینکه برادران کاملاً مذهبی آنها ، تحت سلطه و جدایی آنها ، مانند یونانیان از ادبیات و فولکلورهای گرانبهای برخوردارند ، خوشحال شدند. پوشکین برخی از آنها را به روسی ترجمه کرد و بعداً آنها را به بسیاری از زبانهای اروپایی ترجمه و منتشر کرد. در آن زمان صربها تحت سلطه ترکهای عثمانی بودند.
بعدا مشخص شد که جعلی بودن لا گازالا بوده است. خالق آن پیدا شد و او کسی نبود جز پروپرس مرمی که بعداً کتابهای ارزشمندی مانند کارمن نوشت. در توضیح این ، مارمی گفت که دلیل این کار این است که او می تواند مقداری پول کسب کند و به روستاهای صربستان برود و تحقیق کند و شعرهای حماسی قدیمی و داستان های عامیانه را جمع کند.
جعل این کتاب برای همه روشن شد ، اما پوشکین که گوشه ای نرم از خویشاوندان اسلاوی خود داشت ، از جعلی بودن کتاب خودداری کرد. سرانجام ، خود مرمی مجبور شد برای پوشکین نامه بنویسد و بگوید که او خالق این فرهنگ عامیانه است و اصالت در آنها وجود ندارد.
اشعار و ترانه های باستانی بلوچی که به دست ما رسیده اصیل است و در صحت آنها هیچ شکی نیست. صدها سال است که این اشعار توسط خوانندگان موسیقی کلاسیک بلوچی در مجامع و محافل موسیقی خوانده و نقل می شود. به این ترتیب این اشعار از طریق راویان به دست ما رسیده است.
اول از همه ، خوانندگان و نوازندگان کلاسیک ملت بلوچ به نام پهلواناها از این اشعار محافظت کرده و آنها را به گوش مردم برده اند. در این راستا ، آنها نقش مهمی را ایفا کرده اند ، به ویژه هنگامی که حاکمان شوونیست ایران در بلوچستان غربی به طور سیستماتیک خواستار تغییر هویت ملی ملت بلوچ شده و بلوچ را پارسی می کنند ، و همه تلاش خود را برای پاک کردن بلوچ تلاش می کنند هویت ملی. در آن زمان ، این خوانندگان و نوازنده های خوش آواز مانند Kamalaan ، غلام Kadir ، Kadir Bakhs ، Saleh Mahmad Maliri (Sawalig) ، Dor Mahmad ، رسول Bakhs ، Ali و Pahlawan Arzoo بودند که نقش بسزایی در حفظ فرهنگ بلوچ و هویت ملی داشتند .
انتخاب و نوشتن شعرهای کلاسیک توسط Mansel Longworth Dames آغاز شده است. وی یکی از آگاه ترین و باهوش ترین افسران انگلیسی بود که در مناطق کوهستانی بلوچستان کشیک می کرد. وی شعر حماسی و عاشقانه بلوچی را در منطقه دره قاضی خان بلوچستان شرقی (پاکستان) جمع آوری کرد. وی کتاب خود را با عنوان “شعر محبوب بلوچ ها” منتشر کرد که در آن مجموعه ای از اشعار کلاسیک بلوچی را در سال 1907 به انگلیسی ترجمه کرد. این کتاب همچنین در سال 1988 ، در کویته پاکستان منتشر و به اشتراک گذاشته شد.
کتاب شیر ماهمد ماری ، “بلوچی کهنین شیاری” (شعر قدیمی بلوچی) نیز گنجینه ای در ادبیات بلوچی محسوب می شود. شعرهای این کتاب به گویش “سلیمانی” بلوچی است. علاوه بر این ، او همچنین پیش زمینه و مقدمه ای مختصر قبل از هر شعر کلاسیک را آورده بود. این کتاب توسط آکادمی بلوچ در کویته منتشر شده است.
دو کتاب از گل خان ناصر ، “بلوچی ایشقیا شیاری” (شعر عاشقانه بلوچی) و “بلوچی رزمیه شایاری” نیز حاوی شعر باستانی بلوچی است. این کتاب ها فرهنگ و هویت بلوچی را برجسته می کنند و به زبان اردو نیز ترجمه شده اند.
آقای گل خان دو كتاب دیگر در مورد قصه های جنگ و ملی گرایی نوشت كه از داستان های قهرمانانه بلوچی مانند نبرد حماسی حمال جیاند با پرتغالی الهام گرفته شده است. در آن زمان ، پرتغالی ها در حال غارت دریای مکران بودند و تمام تلاش خود را می کردند تا مردم را مجبور به عبور از سواحل دریای مکران کرده و امتیاز تجارت در دریا را در انحصار خود داشته باشند. حمال برای حفظ آزادی دریای مکران با پارسیان جنگید.
در آن زمان پرتقالیها مشغول تاراج دریای مکّران بوده و تمامی سعی خود را مینمودند تا با توسل به زور مردم سواحل دریای مکران را کنار زده و امتیاز تجارت در دریا را به انحصار خود در آورند. حَمَّل با هدف حفظ آزادی دریای مکّران با فرنگیها جنگید. پرتقالیها با توسل به حیله حَمَّل دلاور را اسیر میکنند و وی در اسارت کشته میشود.
داستان دوم در مورد “Dostain” و “شیرین” بود که برای اولین بار توسط “Jam Dorouk” ساخته شد ، در هفدهم قرن. جام دروک شاعر دربار ناصیرخان نوری (1817-1749) بود. این داستان عاشقانه دوستاین و شیرین بود.
این شعر روایتی است از داستان دوستین و شیرین. دوستین نامزد شیرین بوده است، روزی حاکم هرات و لشکرش به محل زندگی آنها یورش میبرند و به سبب آن افراد زیادی کشته میشوند. دوستین اسیر میشود و وی را به هرات میبرند. بالاخره دوستین میتواند اسبی پیدا کند، خودش را از بند برهاند و نزد شیرین برود. شعر گل خان نصیر بازسرایی همین داستان است. او در شعر خود نشان میدهد که دوستین هم دلتنگ شیرین و آرزومند رسیدن به اوست، هم دلتنگ وطن و آرزومند بازگشتن به آن.
کار بزرگ دیگری در این زمینه توسط محمد سردار خان بلوچ انجام شد. کتاب وی شامل پیش زمینه ای از شعر کلاسیک بلوچی و همچنین مجموعه ای از شعرهای حماسی و عاشقانه است. این کتاب همچنین در مورد بلوچستان و فرهنگ و میراث مردم بلوچ در دو جلد صحبت می کند که توسط آکادمی بلوچ در سال ۱۹۷۷ در کویته منتشر شده است.
اثر گرانبهای دیگری که میتوان از آن نام برد ‘میراث’ است. این کتاب مجموعهای از اشعار کلاسیک بلوچی است که توسط فقیر شاد جمعآوری شدهاند. اشعار این کتاب بیشتر از قسمت مکّران بلوچستان و به ویژه مکران غربی جمعآوری شدهاند؛ آنچه را آوازهخوانان کلاسیک بلوچی در محافل موسیقی خوانده یا نقل کردهاند. آقای فقیر شاد در مقایسه با افراد پیش از خود اشعار بیشتری را جمعآوری نموده است. چاپ اول این کتاب در ژانویهی سال ۲۰۰۰ صورت گرفت.
در این نوشتهها از آثار و مقالات مردم شناسان و آگاهان سیاسی دیگری نیز استفاده شده و هر جا که لازم باشد به نام آنها و قسمتهایی که مورد استفاده قرار گرفتهاند اشاره خواهد شد. در جاهایی از آثار صوتی خوانندگان کلاسیک بلوچ هم استفاده شده است.
شاعران بلوچ باستان ، مانند شاعران سرزمین های دیگر ، ایده هایی را به سخنان و اشعار خود افزودند. معنای امروز ما از هویت بلوچی در ذهن ما ناشی از ایده های موجود در پشت کلمات این اشعار قدیمی است. اشتباه نخواهد بود اگر بگوییم که شاعران باستان بلوچ ، خوانندگان کلاسیک ، و نوازندگان بلوچ (قهرمانان) نقش بسیار بالاتری نسبت به خانها (سر قبایل) ، سرداران (سرداران قبایل) و پادشاهانی که توصیف می کردند ، در شکل گیری هویت بلوچ ایفا می کردند. این اشعار و سلطنت آنها.
در اواخر قرن 15 و اوایل قرن شانزدهم ، هنگامی که هزاران مرد بلوچ درگیر یک جنگ داخلی بی پروای سی ساله بودند که ناشی از رقابت بین دو قبیله مسلط به زمان ریند و لاشار به رهبری چاکر و گوهرام بود .. این ملت را به سمت راهی برای نابودی و نزدیک به انقراض. این جنگ به ویژه Balladeerers بلوچ را نگران کرد که آیا ملت بلوچ از چنین ویرانی و مهاجرت گسترده به سمت سند و پنجاب جان سالم به در خواهد برد یا خیر. در چنین شرایط وخیمی ، “شولان” با سرودن زیاد ، با ساختن شعر حماسی بلوچی ، به نام “شعر رین و لاشار” ، تلاش خود را در این زمینه برای نجات ملت خود انجام داد.
خوانندگان و رزمندگان مقام شولان را معادل پادشاهان و کسانی که ذهن و تفکر مردم را کنترل می کردند ، افزایش دادند. او
شولان از نوازندگان و خوانندگان خواست تا شعرها و شعرهای شعر خود را به همراه داشته باشند و در انواع مجالس برای ایجاد انگیزه در جوانان آنها را بخوانند و روایت کنند. شعول اولین بیت شعر “Rind” و “Lashars” را اینگونه توصیف کرد:
هوتی ! دوست شاه طبع من
اینها سخنانی آگاهنده اند
اسب رهواری برگیر و
بر دشتی فراخ فرود آی
بر اسب بادپای بنشین
قامتم در زندان اندوه و غم گرفتار است
آشفته و دلنگران ام
در مجلس یلان جوان بنشین
به دلهای دانا خبر بده
بار سنگین جوانمردی را بر شانههایت بپذیر
بر گرداگرد جهان بگرد
اگر دستخطهای مرا برگیری
بر سر ریشهایم با تو عهد میبندم
به سرم سوگند
که به تو تاج و قبا خواهم بخشید
میرچاکر بر سر بچه شترها میجنگید
…
لاشار با رندهایی که پادشاه اند
این دو نوههای یک پدربزرگ اند
به گفتار من گوش فرا دهید
که داستانهای کهن را زنده میکنم
از پدر و پدربزرگ تا اجداد
در این مقاله ، آیه شولان به عنوان نمونه آورده شده است. اندیشه و تفکر شاعران بلوچی ، نوازندگان و آهنگسازان در مورد چگونگی شکل دادن به فرهنگ بلوچ و هویت ملی مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.