d

The Point Newsletter

    Sed ut perspiciatis unde omnis iste natus error.

    Follow Point

    Begin typing your search above and press return to search. Press Esc to cancel.
      /  History   /  سرگذشت و چگونگی رواج و رونق زبان و شعر بلوچی در بلوچستانِ ایران

    سرگذشت و چگونگی رواج و رونق زبان و شعر بلوچی در بلوچستانِ ایران

    قسمت دوم: شعر و شاعری سیل ترنم انگیزِ زبان بلوچی

    نویسنده: عزیز دادیار

    در این مقاله ، نویسنده به تحول ادبیات و موسیقی بلوچی در بلوچستان غربی می پردازد و در مورد نحوه انجام ان در دوران معاصر صحبت می کند. در این مقاله ، نقش استادان بزرگ ترانه و موسیقی در پیشرفت زبان ، ادبیات و موسیقی بلوچی مورد بحث قرار گرفته است. این مقاله به چهار قسمت تقسیم شده است که قسمت سوم آن در زیر منتشر شده است.  

    پس از سالهای ۱۳۴۵ شمسی بود که مردم بلوچستان ایران، شعر و ترانهای را از رادیو زاهدان در برنامهی کوتاه و محدود نیم ساعتهی آن شنیدند. شعرِ “ملا ابراهیم” به نامِ “بشکرد” با صدای ملا موسا پدر خوانندهی بزرگ غلام قادر از رادیو زاهدان پخش گردید و دلهای همهی بلوچها را بهارین کرد.

    پس از آن بود که باران مهرِ ابزارها و سامانهای جهانگیر صنعتی، بالاجبار در مزرعهی خشک و پژمردهی زبان، شعر و ادبیات بلوچ فرود آمد و این صداهای گرم و نواهای شادی بخش نوین را از راه ضبط صوتهای سانیو و فیلیپس، آن هم به صورتی همهگیر و غیر قابل تصور به شهرها و دور دستترین روستاها و مناطق کوهستانی رساند. بارانِ این مهرِ جهانی، نخست بر دلِ یکی دو تن از خوانندگانِ خوش آواز و نوازندگانِ چیره دستی از منطقهی چابهار و دشتیاری بارید؛ چند تنی که حتّا مدرسه نرفته بودند و شاید میتوانستند چیزی اندک را آن هم به سختی، از زبانِ فارسی بخوانند. باری! چنین شد که گویی آسمان، ناگهانی و به یکباره، گشوده شده باشد و چهار پنج تن از نامدارترین خوانندگان به شکل یک اتفاق بزرگ به همراه نوازندگان بلوچ، با شهپر عشق و شیدایی بر زمین فرود آیند و در کشتزار شعر و ادب و موسیقی بلوچی دامن بگسترند و چمن خشکیدهی ادبیات بلوچی را سرسبز و بهارین کنند.

    باری! در چنین پاییزِ غمزدهای از وضعیت شعر و زبان بلوچی بود که ناگهان و خارج از هر انتظاری، بلبل هزار دستانِ آواز، شعر و زبان ما “هوت کمالان ” در بلوچستان ایران فرود آمد. آواز شیرین و توانِ هنریِ او هنگامی در این زمستانِ یخ زده گرما بخشید که در میانِ انسانهای نسلِ نوینِ سیاسی بلوچستانِ بخش ایران، یک کتاب به زبان بلوچی، نه در شعر و نه در نثر در هیچ یک از میدانهای زندگی موجود نبود. نه تنها به زبان بلوچی که دربارهی زندگی بلوچها و ادبیاتشان به زبان فارسی هم چیزی دیده نمیشد.

    در آن فضای تنگ و تار و دود گرفتهی زبان، شعر و ادبیات بلوچی، آوای دلنشین هوت کمالان ما، گویی چون چلچراغی بود که در آن تاریکی به یکباره درخشید و شادمانی بخشید. بیگمان، این پهلوان هنر و پادشاهِ آواز اگر خود در نیافت که از چه جایگاهِ والایی برخوردار است، گناه چنین عدم دریافتی بر گردن عقب ماندگی روشنفکران و جامعهی تنگ و محدود آن روزگار ما بود. امّا امروز روشنفکران و هنر دوستان بلوچ، جایگاهِ والا و ارزشِ هنری کار او را از حکیم فردوسی فارسی زبانان بیشتر میدانند.

    این یک ادعا نیست. زیرا آن حکیم بزرگ تنها توانسته بود اسطورهها و فرهنگ باستانی را به نظم در آورده و گردآورد. امّا کمالان، نه تنها بزرگترین بخش اشعار حماسی، عشقی و داستانی فرهنگ بلوچی را یکجا در حافطه پرتوانِ خویش گرد آورد بلکه آنها را با آواز خوش و دلنواز خویش، در اذهان مردم تشنهی فرهنگ خودش انبار نماید. شگفت اینجاست که این کارِ بزرگ با همهی اهمیتش، تنها کارِ او نبود، بلکه کار مهمترِ او در این بخش، پرداختِ موسیقی کلاسیکِ بلوچی، رواج دادن آن و گسترش نُتها و طرحهایی بود که او به کمک استاد بزرگی چون پهلوان دُرجان در گلزار موسیقی بلوچی به گل نشاند.

    با بررسی و دریافت این مهم است که کمالان به راستی بزرگترین مرید و مراد شعر و ادبیات بلوچ در هر سه جغرافیای بلوچستان بشمار میرود برای نمونه: اگر هوت کمالان را در وزن، جایگاه و مقامِ هنری، آواز و خوش نوایی، همانند استاد شجریان در زبان فارسی در نظر بگیریم، باز هم کفّهی ترازوی کمالان سنگینتر خواهد بود. چرا که او با سوادی بسیار اندک، امّا با رنجی بزرگ، توانسته بود همهی اشعار حماسی، عشقی و داستانیِ زبان بلوچی را که کتابی به نام “میراس” با نزدیک به ۸۰۰ برگ بخشی از آنها را در بر میگیرد، کاملا در انبان ذهن خود یکجا گرد آورد. افزونِ بر آن، بر همهی آن اشعار همراه با شیرینترین آواز و هنر خوانندگی، لباس بهترین گامها و طرزهای موسیقایی را پوشانده بود.

    از این رو، هر چند که آن دو گرانمایه، در آواز و هنر خوانندگی دارای یک ارزش اند، امّا به راستی استاد در این بخش، کاملا بیتا و بیبدیل است. چرا که میدانیم استاد شجریان نه تنها همهی شاهنامهی فردوسی که حتا بخش بیژن و منیژه را نیز یکجا از بر نداشته است. امّا استاد کمالان بیشترین بخش اشعار بجا مانده از عشق هانی و مرید را که بیش از هفتاد و هفت شعر بلند میباشند به همراه همهی اشعار عاشقانهی تاریخی مانند: لَلّه و گراناز، کیّا و سَدو، شھداد و مھنـاز، اِزّت و مئیرُک، کَلَم لولو، مرغ رام شده، مُشتاق، مَحمد حنیفه، جلال خان و بسیاری از غزلهای عاشقانهی امیر خسرو دهلوی، حافظ و مولانا، از بر داشته و ترانه سرایی نیز نموده است.

    یکی دیگر از کارهای بیبدیل او که هنرمندان بخش خوانندگی و موسیقیِ پیش از وی نکرده بودند و او البته با کمک استاد دُرجان این کار را بنیاد نهاد، اجرا نمودن یک شعر بلند مورد علاقهی ژرف مردم به چندین طرز یا گام است. به عنوان نمونه: یکی دو تا از اشعار “دودا، بالاچ و نکیبو” را که در ارتباط با فرهنگ پناهنده پذیری بلوچها میباشند و تقریبا بیشتر بلوچها آنها را از بردارند، به هفت شکل اجرا نموده است.: “گوَشتگ مھتران کانێنان” (آنچه بزرگان و مهتران گذشته گفتهاند).

    یا این شعر که میگوید:

    مادران فدای پسران و

    خواهران، فدای برادرانی که

    سبیلهای دشمن هراساننده دارند

    هر چند که استاد هنرمندِ این آهنگها استاد دُرجان با “سروز” (قیچک) خویش است. امّا این صدا، آوای دلنشین و توان حنجرهی کوه مانندِ او بوده که در انعکاس آنها پیروز گشته است. اگر نه در کنار و همزمان با او بودند خوانندگانِ دیگری که نتوانستند این چنین موفق باشند.

    چرا که، دیگران، از توان فکری، فراخناکی حنجره، شیرین و شکرین بودنِ صدا و آوا، توانمندی دکلمهی شیرین و دلنشین و تهیج کننده و بیان روانشناسانهی واژه در همراهی با ساز و نوای موسیقی برخوردار نبودند. همه و همه آن چیزهایی بودند که در او یکجا گرد آمده بودند. آواز خوانان دیگر، از این بنمایهها برخوردار نبودند تا به دنبال نکتههای ریز و سرانگشتان گیرای استادی چون دُرجان راه بیفتند و آنهمه یادگار ارزنده را از خود به جا بگذارند.

    ادامه دارد…