d

The Point Newsletter

    Sed ut perspiciatis unde omnis iste natus error.

    Follow Point

    Begin typing your search above and press return to search. Press Esc to cancel.
      /  حقوق   /  نقد کتاب: «باید شرافت داشته باشم»، خاطرات امید و غرور خالیدا بروهی

    نقد کتاب: «باید شرافت داشته باشم»، خاطرات امید و غرور خالیدا بروهی

    نویسنده: مریم سلیمان

    در اوایل دهه ۲۰۰۰ در روستایی در سیند بالا یک زن جوان به اسم خدیجه به دست عمویش در یک رسم که به ان قتل ناموسی می گویند ، کشته شد. ادعا می شود که او باعث شرمساری خانواده اش شده است و برای اینکه ابروی خانواده برگردد باید درسی به او داده می شد. موارد بیشماری مانند این در تاریخ وجود دارد و تعداد بسیار کمی انرا گزارش می دهند و تقریبا هیچ کس برای این کشتارهامحاکمه نمی شود.

    کتاب خالیدا،”باید شرافت داشته باشم”، نه با این قسمت ناراحت کننده از زندگی دختر عمویش – زنی جوان و بلند پرواز- بلکه با خاطرات زیبای او از بزرگ شدن در یک روستا در سیند بالا و تلاش والدینش برای نقل مکان به محله های فقیر نشین کراچی برای تحصیل دختر هشت سالیشان اغاز می شود.

    یکی از اموری که در تمام فصل های اولیه کتاب او رایج است ، مفهوم زن بودن در مناطق روستایی در پاکستان است، زنانی که امتیاز چندانی ندارند ، اما تمایلی برای ایجاد تغییر فرهنگی که عمدتاً مفاهیم شرافت و شرم را با زنان مرتبط میکند در ان مشاهده می شود.

    جامعه ای که در ان دختران به گونه ای تربیت شده اند تافقط دختران، همسران و مادران خوبی باشند،زنی که با این نقش های سنتی مطابقت ندارد و تصمیمات زندگی خود را در زمینه تحصیل، پوشش، ازدواج ، طلاق می گیرد ،بعنوان شخصی گمراه و کجرو و یک تهدید بالقوهبرای جامعه تلقی می شود.

    در حالی که تعداد زنان در آموزش عالی و نیروی کار به آرامی در پاکستان در حال افزایش است، این اعداد لزوماً منعکس کننده زنان در بخش های روستایی کشور و خانواده های کم درآمد نیست.

    زنان روستایی ممکن است تا حدودی بخشی از نیروی کار باشند زیرا در مزارع و به عنوان کارگر کار می کنند، اما این زندگی آنها رابهبود نمی بخشد . خالیدا در مورد این زنان صحبت می کند که هیچ نمایندگی در رسانه های معاصر پاکستان، برنامه های تلویزیونی، و در سیستم آموزشی، سیاسی و اقتصادی ندارند.

    کتاب او در مورد اینکه چگونه فقر بر نقش های جنسیتی و سلسله مراتب تاثیر منفی دارد صحبت میکند. در یک نمونه او می نویسند که مادرش چقدر از اینده همه دخترانش می ترسید،زیرا برای او دختران نعمت بودند ، ولی هدیه ای سخت برای گرامی داشتن. همه تکه ای از انها را می خواهند، همیشه.

    همچنان دوست داشتند که ان ها در سن خاصی ازدواج کنند. اما خالیدا قبل از هر چیز به استقلال مالی زنان می اندیشید. بنابراین،او با سختی کار کرد و توانست برای دیگران نیز امکاناتی ایجاد کند. امروزه او نه تنها کسبوکارهایی را در زمینه مهارتهای گلدوزی زنان روستایی ، بلکه کافههایی را با همسرش در ایالات متحده اداره میکند

    او در سراسر کتاب خود، دو استراتژی خود را برای بهتر کردن زندگی زنان توضیح می دهد. به آنها آموزش دهیم و بگذاریم انها استقلال مالی داشته باشند.«نگذارید کسی نور شما را بدزدد» (اجازه ندهید کسی شما یا تلاشهایتان را تحقیر کند.)

    در حالیکه او در مورد شرمساری بدلیل فقر در کودکی می نویسد، درباره ی موارد متعددی صحبت می کند که با شکست، درماندگی و نا امیدی مواجه شده است چرا که برعکس کسانیکه در کنفرنس های بزرگ در پاکستان با انها ملاقات کرده بود. قدرت و ثروت و امتیاز و سیستم حمایتی نداشت.

    خالیدا با زنان روستایی بر روی پروژه های مختلفی کار کرد، و این موقعیت را پیدا کرد تا با زنان قدرتمندی در موقعیت های مهم از سراسر جهان ملاقات کند. و انچه شاهدش بود با انچه او و بسیاری از ما در جنوب اسیا به دیدن ان عادت داریم متنقاض بود.

    ” اولین باری که در مورد اثر خالیدا خواندم ، از طریق انتشارات یونسکو(جوانان ایجاد کننده تغییر) در سال ۲۰۱۱ بود. اگر چه در سال ۲۰۱۴ با این گزارش مواجه شدم ، اما از ان زمان کم و بیش سعی کردم کارهای او را دنبال کنم .من هنوز مطمئن نیستم که آیا این موضوع قتل ناموسی است که او واقعاً می خواست روی آن کار کند یا حادثه قتل دختر عمویش بود که او را وادار کرد تا پروژه هایی را با زنان روستایی شروع کند و به آنها فرصت هایی برای یادگیری و کسب درآمد بدهد. اما امروز، من او را بیشتر به عنوان یک کارآفرین اجتماعی موفق می بینم تا یک فعال. ”

    سال پیش، وقتی با کار او اشنا شدم، از بسیاری جهات احساس کردم که می توانم با مواضیع پیچیده که او به ان می پرداخت ارتباط بر قرار کنم . برای ما که در بلوچستان با بحران های سیاسی و اقتصادی روبرو هستیم مسلما یک تقسیم طبقاتی و جنسیتی نیز در سیستم اجتماعی وجود دارد. به نحوی بسیاری از این موارد به هم مرتبط هستند و حل هریک از انها بسیار پیچیده است.

    با همه ی اینها، کتاب او داستان یک زن فوق العاده قوی و شجاع را روایت می کند که تسلیم نمی شود. نکته کلیدی کتاب اینست که باید ادامه داد . حتی وقتی مسیر تاریک به نظر می رسد ، همیشه در انتهای ان نور است .