d

The Point Newsletter

    Sed ut perspiciatis unde omnis iste natus error.

    Follow Point

    Begin typing your search above and press return to search. Press Esc to cancel.
      /  ادبیات   /  گرگ و درنا

    گرگ و درنا

    افسانه های ازوپ

    ترجمه ادبیات جهان و داستان های کودک به زبان بلوچی بسیار محدود است. ترجمه ی داستان گرگ و درنا از افسانه های ازوپ تلاشیست برای معرفی ادبیات جهان به خوانندگان بلوچ.

    گرگی با حرص و ولع در حال خوردن بود که استخوانی در گلویش گیر کرد. نه می توانست ان را به بالا و نه به سمت پایین تکان دهد و در نتیجه دیگر نمی توانست چیزی بخورد. طبیعتا برای گرگ حریص این وضعیت وحشتناکی بود.

    پس به سرعت به سوی درنا شد. او مطمئن بود که او با گردن درازش به راحتی می تواند به استخوان برسد و آن را بیرون بکشد.

    گرگ گفت: اگر استخوان را از گلویم در بیاوری یک پاداش بسیار خوب به تو خواهم داد.

    همانطور که تصور می کنید، درنا نسبت به قرار دادن سرش در دهان گرگ دلهره داشت. اما بالاخره انچه گرگ از او خواسته بود را انجام داد.

    وقتی گرگ احساس کرد که استخوان خارج شده است، شروع کردن به حرکت کردن و دور شدن از انجا.

    درنا با تعجب گفت: پس پاداش من چی؟

    چی!؟ گرگ غرغر کنان به اطراف می چرخید. «پاداش نگرفتی؟ این کافی نیست که به تو اجازه دادم سرت را بدون انکه از تنت جدا کنم از دهانم بیرون بیاوری؟»